- سوز آمدن
- نسیم یا باد سرد وزیدن
معنی سوز آمدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فایده دادن
سازگار آمدن، درست در آمدن، موافق بودن
برگشتن، رجعت کردن، بازآوردن، تجدید کردن، برگرداندن
خوش آمدن، مطبوع، مقبول شدن
گرم شدن، خشمناک شدن، به هیجان آمدن
خوش آمدن کسی را. مطبوع واقع شدن آن چیز مورد پسند وی شدن، یا خوش آمدید. تعارفی است که بمهمان هنگام ورود بخانه گویند
جاری شدن خون از موضعی
دشوار آمدن
عاجز شدن، ملول گردیدن
به تنگ آمدن، ملول شدن
دوباره آمدن، برگشتن، به جای خود برگشتن، برای مثال اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید / عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید (حافظ - ۴۸۰)
دربارۀ کسی یا کاری چیزی گفتن که باعث اشکال و زحمت شود
لاف زدن، ادعا کردن
افاده کردن فیس کردن تکبر فروختن پز آمدن، در معرض نور گذاشتن دوربین عکاسی در مدت لازم
بپایان رسیدن تمام شدن منقضی شدن
پایان یافتن، به پایان رسیدن، تمام شدن
بالا آمدن، روی چیزی ایستادن، ترقی کردن، رشد کردن، جلوه کردن، به جاه و مقام رسیدن
برآمدن، بالا آمدن، کنده شدن و جدا شدن چیزی از جای خود
خوش آمدن وش آمدی (خوش آمدی) : (باداگرچه وش ژمد ودلکش برجدث بگذرد نباشدوش) (سنائی)